دنیا از نگاه سه نقطه

گروه فرهنگی سیاسی مطبوعاتی نشریه دانشجویی سه نقطه(پیام نور فیروزآباد)

دنیا از نگاه سه نقطه

گروه فرهنگی سیاسی مطبوعاتی نشریه دانشجویی سه نقطه(پیام نور فیروزآباد)

عدالت از نوع چندم...؟؟؟


آقای رئیس جمهور بارها از فقر نوشتم، چاپ شد، بارها گفتم و باز هم نوشتم اما این قصه درمملکت من کهنه نشد، کاش همراهم می شدید تانشانتان دهم هزاران بچه فقیر تر از آن چه شما دیده اید که چهره های زرد و چشمهای کم سویشان برایتان قصه هزار و یک شب از فقر دارد...

بیایید تا به کوچه هایی برویم که سقف های کوتاهش بوی نم می دهد. بوی نان های کپک زده ای که شام شب بچه ها فقر است از مریضی و رماتیسم زنی برایتان بگویم که سالهاست همسر علیلش گوشه یک انباری پوسیده است از چشم هایی برایتان بنویسم که سالهاست که در اثر کمبود ویتامین و سوء تغذیه دیگر نمی بیند.

بیایید تا به محله هایی ببرم شما را تا بوی تعفن فاضلابها و بوی تند سیمان های پوسیده بوی آجرهای فروریخته تراژدی فقر را برایتان جاودانه کند.

بیایید تا به جاهایی ببرم شما را، بچه های نان خشکه فروش ظهر که می شود از نانهای گونی هایشان می خورند. از چکمه های پاره ای برایتان بنویسم که پاهای دخترکهایمان را خیسانده است بیایید از خستگی پیرمرد موج بافی بگویم که بعد از 80 سال هنوز با پشت خمیده اش می بافد چون او نه بیمه است و نه از بازنشستگی خبری.

زیرزمین هایی ببرم شما را و از روزن های کم نورش چشمان دخترکانی را نشانتان دهم که تار و پود وجودشان در نخ نخ و رج رج نقش قالی محو می شود و سرخی لپ هایشان زیر پاهای برج سازها محو و نابود می شود.

آقای رئیس جمهور راستش را بخواهید آن صحنه که شما را تکان داده است در شهر من عادی عادی است هر روز  می بینم و می گذرم... هر روز آن پیرزن لیف فروش را سر کوچه می بینم که به گمانم تا به غروب هم یک دانه از لیفهایش را هم نفروخته و دست خالی به خانه بر می گردد. البته اگر خانه ای باشد.

بیایید تا خانواده ای را به شما نشان دهم که سه جوان بیکار، بدون سرمایه و پول فقط چشمشان به تکه باغ کوچک پدری است آن هم اگر سرما و گرما آسیبش نرساند و میوه اش را مال خرها مفت نخرند... بیایید از کوچه هایی ردتان کنم که به زور می شود دو نفر پهلو به پهلو با هم راه بروند.

آقای رئیس جمهور من از تهران نمی نویسم از شهری که در این گوشه پرت غرب که سالهای جنگ را در ذهن دارد از بچه های عصبی و بیکار که کودکان جنگ بوده اند از مردمی که با نمره اول در فقر و بیکاری، از شهر دور از قیل و قال پایتخت از کرمانشاه برایتان می نویسم از شهرکها و حاشیه های پر از بیداد و فقر.

آقای احمدی نژاد کاش روزی، هم  در خیابان و هم در کوچه ها شهر من به راحتی قدم زدن در بولیوی می دیدید که فقر در شهر و دیار من داد مردمم را در آورده است و آوار این ویرانی خمیده و تکیده و رنجورشان کرده است. کاش با لباس مبدل به خانه هایی سر می زدید که برایتان از آن صحنه ها تکان دهنده تر بود.

آقای رئیس جمهور بیایید تا من به جاهایی ببرم شما را... که جوانهای خلاق و مستعدش از ترس سایه فقر کوچ کرده اند به آن سوی دنیا تا حداقل در سایه ی مدرکهای قاب گرفتهشان نانی بخورند.

جوانهایی را به شما نشان دهم که پدر معلمش از پس مخارج کلاس های کنکور و پشت کنکور بر نمی آید و استعداد او در کوچه ها و پس کوچه ها هرز رفته است.

نگویید... ندیده اید می دانم که می دانید.

کاش در کوچه های شهر من هم مثل خیابان های بولیوی راه می رفتید و می دیدید... 


نظرات 1 + ارسال نظر
مجید دوشنبه 2 دی‌ماه سال 1387 ساعت 04:59 ب.ظ http://3dot-pic.blogsky.com

عدالت گم شده
به عدالت تجاوز شده
عدالت رفته
نخ هایت رابکش
عدالت انجام شده
هیچ حقیقتی را دنبال مکن
بردن. همه چیز است
خیلی سخت پیدایش کردی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد